آیت الله سیستانی مرکز قدرت عراق و محور حیرت جهانی است
پژوهشگر آکادمی مطالعات راهبردی بروکینگز آمریکا در مقاله ای به نقش آیت الله سیستانی در تحولات عراق پرداخت.
به گزارش ـ مدافعان حرم ـ «لؤی خطیب» پژوهشگر آکادمی مطالعات راهبردی بروکینگز در مقاله ای به بررسی نقش آیت الله سیستانی در تحولات عراق پرداخت:
ژوئن سال پیش بود که بیش از یک سوم خاک عراق با یورش گروه تندرو داعش از کف رفت، گروهی چندملیتی که در تاریخ نوین جهان بدترین آوازهها را از آن خود کرده است. درست چند روز پس از آن رخداد، آیت الله سید علی سیستانی از طریق تریبون نماز جمعه روز سیزدهم همان ماه، فتوای صریح خود را صادر فرمود و طی آن، از همه عراقیها خواست تا برای دفاع از کیان، ملت، و شرافت و مقدسات خویش به پا خیزند. این فراخوان موجب شد که بیدرنگ، دهها هزار داوطلب لباس رزم بر تن کنند و در کنار نیروهای امنیتی و ارتشی کشور قرار گیرند. این فتوا همچنین کمک کرد تا شبه نظامیان شیعه و رزمندگان عشایر سنی با گروههای مسلّح ایزدی و مسیحی متحد شده، تحت عنوان «نیروهای بسیج مردمی» سازمان یابند، نیرویی که اینک بیش از 65 هزار عضو دارد که 17هزار تن از آن را رزمندگان عشایر سنی تشکیل میدهند و همگی گوش به فرمان فرمانده کل نیروهای مسلح عراق یعنی حیدر العبادی نخست وزیر آن کشور هستند.
تصرف استانهایی با اکثریت سنی به دست گروه داعش را باید برآیند فروپاشی شرایطی امنیتی دانست که با سقوط صدام حسین در بهار سال 2003 پیچیدگی های آن رو به فزونی نهاده بود. گو این که تبلیغات رسانه ای، گروه داعش را به گونه ای معرفی کرده است که تنها چندصد جنگجوی بیگانه توانسته اند ده ها هزار سرباز عراقی را عقب برانند، اما واقعیت گویای چیز دیگری است. حمله داعش کاملاً با پشتیبانی حامیان و طرفداران بومی آن در ناحیه مرزی هماهنگ شده بود و گروه یادشده از حمایت مالی و لجستیکی گستردهای برخوردار بود. این یورش که همزمان با هرج و مرج سیاسی پیچیده حامن بر کشور برنامهریزی شده بود، به فروپاشی ارتش آشفته عراق با فرماندهانی محلی که در آن منطقه عموماً از سنیان کشور هستند، انجامید.
امروزه، با گذشت یک سال از شکلگیری نیروهای بسیج مردمی، این سازمان نشان داده است که میتواند نیرویی توانمند و پویا را حتی کارآمدتر از پرواز هواپیماهای ائتلاف بین المللی بر ضد داعش، نمایندگی کند. این نیرو توانسته است به پاسداری از بغداد برخیزد، و تکریت و بسیار از مناطق مرکزی کشور را آزادسازی کند، با این حال اما گروه داعش همچنان میکوشد تا برای جبران شکستهای پیشین، پیروزیهای تازهای به دست آورد، و برای این کار وادار شده است که همه جنگجویان خارجی خود را که امروزه به نیروهایی انتحاری تبدیل شدهاند، به کار گمارد تا بتواند بر شهر رمادی، یعنی مرکز استان الانبار تسلط یابد، استانی که از سال 2003 تا حدّ زیادی از تسلط دولت مرکزی بیرون بوده است. به رغم همه این امور، به نظر میرسد که نیروهای امنیتی عراق و از جمله ارتش و بسیج مردمی، شدیداً مصمم هستند که تا پایان سال جاری این استان را کاملاً پاکسازی کنند. اینک حتی ایالات متحده هم به تلاش و توان نیروهای بسیج مردمی به عنوان عاملی اساسی برای آزادسازی مناطق از سلطه داعش اعتراف کرده است، همزمان جامعه بین المللی هم، از رهگذر دیدار دبیرکل سازمان ملل متحد از نجف، به پشتیبانی از این فتوا و پیامدهای آن پرداخته است.
فراخوان سال 2014 آیتالله سیستانی مبنی بر بازسازی نیروهای مسلح عراق اولین گام عملی برای یک اقدام مثبت نبود، زیرا گرچه ایشان تمایلی به درگیر کردن خود با مسائل سیاسی روزمره عراق ندارد، اما دخالت وی نشاندهنده اهمیت و حساسیت این امور در تأمین منافع همه عراقیها است. پیشتر، فراخوان ایشان برای شکلگیری کنگره ملی پس از فروپاشی رژیم بعثی هم نیروی محرکه سیاسی برای تدوین قانون اساسی عراق را به کار انداخته بود. آیتالله سیستانی همچنین کمک کرده بود تا فتیله کشمکشهای طایفهای که در آغاز سال 2006 و به دنبال انفجارهای حرم مقدس در سامرا به دست گروه القاعده، همه کشور را درگیر کرده بود، پایین کشیده شود. وی در تضمین سازوکار انتقال قدرت در جریان انتخابات عمومی و گشودن گرههای سیاسی در سالهای 2006 و 2014 نیز نقش برجستهای را بر عهده داشت.
گرچه ایشان همواره خانه خویش را برای پذیرایی از مردم و خوشامدگویی به آنان باز نگه داشته، اما از سال 2011 و همزمان با اقدام برخی از مردان سیاست در بیاحترامی به وی، به منظور مطرح کردن نام خویش، از دیدار با دولتمردان عراقی سر باز زده، اما از تابستان سال گذشته و با روی کار آمدن دولتی با مقبولیت ملی و منطقهای و جهانی، بار دیگر پذیرای حیدر العبادی نخست وزیر جدید عراق شده است.
آیتالله سیستانی از طریق نمایندگان خود در نمازهای جمعه به روشنگری عموم مردم ادامه داده و ملت را به یکپارچگی و مبارزه با فساد و پشتیبانی از پناهندگان و مهاجران مناطق جنگزده پرداخته و همواره آنان را به ایستادن در برابر رویکردهای طایفهگرایانه واداشته است. باید گفت که شخصیت آیةالله العظمی سیستانی توجه بسیاری از چهرهها و جریانهای غربی را برانگیخته تا به دلیل تلاشهای نمایانی که برای پاسداری و تحکیم صلح و آرامش صورت داده است، وی را نامزد دریافت جایزه صلح نوبل کنند.
اگر به جهان غرب بنگریم، کسان بسیاری هستند که آیتالله سیستانی را تنها به عنوان یک عالم روحانی و مرجع شیعه با اصالتی ایرانی میشناسند. وی با این که سال 1930 در شهر مشهد واقع در ایران زاده شده، سال 1951 اما تصمیم میگیرد که به عراق برود تا بیش از شش دهه از عمر خویش را در شهر مقدس نجف سپری کند، و به تلاشهای علمی خود در زمینه مطالعات اسلامی در حوزه هزارساله نجف که برجستهترین کانون مطالعات دینی شیعی در عراق است، بپردازد. وی نخستین گواهی اجتهاد خود را در سال 1960 گرفت و در حوزه درسهای فقهی خویش به بررسی منابع بنیادین قانونگذاری از دیدگاه مکاتب و مذاهب مختلف اسلامی پرداخت. روش درسی وی بر مطالعات تطبیقی میان قوانین معاصر از جمله قوانین عراق و مصر و فرانسه استوار است. آیتالله سیستانی، بر خلاف برخی از علمایی که به متون تاریخی به عنوان نصوصی مطلق و تغییرناپذیر مینگرند و شرایط و ویژگیهای زندگی معاصر را نادیده میگیرند، بر بازنگری در گفتمان احکام اسلامی بر پایه شرایط معاصر حاکم بر امت اسلامی تأکید دارد.
شماری از علما و محصلان حوزه میگویند که آنان از مرجع فقید، آیتالله سید ابوالقاسم خوئی (1899- 1992) خواسته بودند که شرایط را برای کسی که بتواند رهبری نهاد عالی دینی و مدیریت امور حوزه دینی نجف را بر عهده بگیرد، فراهم آورد، و نظر آقای خوئی به آقای سیستانی تعلق گرفت که جایگاهی والا داشت و گذشته از شخصیتی به دور از هر شائبه، از اخلاق، فضیلت، شایستگی و معرفت علمی برخوردار بود. این گونه بود که آیتالله سیستانی همزمان با تدریس در حوزه، به اقامه جماعت در مسجد آیتالله خوئی در نجف پرداخت و پس از درگذشت آیتالله خوئی در سال 1992، روحانیان نجف به یک توافق جمعی مبنی بر انتخاب ایشان به عنوان برجستهترین «آیتالله العظمی» در میان مسلمانان شیعه دست یافتند.
این جانب افتخار این را داشتم که ماه گذشته با آیتالله سیستانی دیدار کنم؛ مردی که با شادابی و نشاط، مسئولیت جلوگیری از تجزیه عراق را بر دوش گرفته است. لحظهای را به یاد میآورم که در خانه کوچک او با مساحتی کمتر از صد متر در یکی از کوچههای تنگ منشعب از شارع الرسول که به حرم امام علی در شهر نجف اشرف منتهی میشود، قدم میزدم. خانهای که گفتهاند در قبال پرداخت 400 دلار در ماه اجاره شده است. در لابلای آن دیدار به یاد ماندنی، دیدگاههای خود پیرامون مسائل جاری را با آیتالله در میان نهادم، اما دریافتم که وی آگاهی و شناخت بیشتری به جزئیات مسائل دارد و همین امر این باور را در من زنده کرد که این مرد از مشاوران خوبی بهرهمند است که همه آن چه را که در سطح کشوری و بینالمللی اتفاق میافتد به اطلاع وی میرسانند.
هنوز طنین این سخنان آیتالله سیستانی در گوش من باقی است که بارها تکرار کرد که شبانهروز برای بهرهمندی همه انسانها از جهانی با آرامش و امنیت دعا میکند و میخواهد که همه مسلمانان پایبند اتحاد و همبستگی باشند و با پرهیز از طائفهگرایی ، حقوق بشر را پاس دارند.
آیتالله 85 ساله من را نه به عنوان یک شیعه یا سنی، و مسلمان یا نامسلمان، بلکه به عنوان یک انسان خطاب میکرد.
من در حالی با آیتالله سیستانی بدرود گفتم که اطمینان داشتم تا زمانی که مردانی باحکمت در حد و اندازه آیتالله العظمی سیستانی در عراق هستند، این کشور در دست انسانهایی امین قرار دارد.
اما پرسشی که هنوز در ذهن من بیپاسخ مانده، این است که با رفتن این مرد بزرگ از میان عراق آشفته، بر سر این کشور چه خواهد آمد؟