مدافعون - مدافعان حرم

مدافعون - پایگاه اطلاعاتی رسمی مدافعان حرم و جبهه مقاومت

مدافعون - مدافعان حرم

مدافعون - پایگاه اطلاعاتی رسمی مدافعان حرم و جبهه مقاومت

مدافعون - مدافعان حرم

رفع الله رایة العباس
کلنا عباسک یا زینب
لن تسبی زینب مرتین
لبیک یا حسین
لبیک یا زینب
مدافعون - پایگاه رسمی مدافعان حرم

آخرین نظرات

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلنا عباسک یا زینب س» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تشییع پیکر مطهر دو شهید حزب الله در جنوب لبنان + عکس

پیکر مطهر «علی احمد طفیلی» و «عباس عدنان بلوق» دو شهید جنبش مقاومت اسلامی حزب الله لبنان در جنوب این کشور تشییع شد.

به گزارش ـ مدافعان حرم ـ پیکر مطهر شهیدان مجاهد «علی احمد طفیلی» و «عباس عدنان بلوق» که در نبرد با تروریست های تکفیری به شهادت رسیده بودند، در روستای «عین بوسوار» واقع در جنوب لبنان تشییع شد.

مراسم تشییع پیکر این دو شهید والامقام با حضور هزاران نفر از اقشار مختلف مردم شهیدپرور لبنان و با سردادن شعارهای «لبیک یا حسین (ع)» و «لبیک یا زینب» از حسینیه امام خمینی (ره) تا گلزار شهدای این روستا ادامه یافت.

در این آیین، «سید ابراهیم امین» رئیس مجلس سیاسی حزب الله و «علی مقداد» عضو "حزب وفاء" و خانواده های شهدا نیز حضور داشتند.

پس از ادای مراسم تکریم، قسم خوردن نیروهای مقاومت حاضر در مراسم و اقامه نماز به امامت «سید ابراهیم امین»، پیکر پاک این دو شهید حزب الله در کنار همرزمانشان به خاک سپرده شد.

  • خدام السیدة زینب
  • ۰
  • ۰

تشییع شهید کربلایی حزب الله در جنوب لبنان + تصاویر

پیکر یکی دیگر از شهدای حزب الله در جنوب لبنان تشییع شد.

به گزارش ـ مدافعان حرم ـ پیکر مطهر شهید مجاهد «فضل ابراهیم سلامی» که در نبرد با تروریست های تکفیری به شهادت رسیده بود، در روستای «عبا» در جنوب لبنان تشییع شد.

مراسم تشییع پیکر این شهید در تابوتی پیچیده در پرچم حزب ‌الله از ابتدای روستا شروع شد و هزاران نفر از اقشار مختلف مردم شهیدپرور لبنان با شعارهای «لبیک یا حسین (ع)» و «لبیک یا زینب ع» پیکر شهید را تا گلزار شهدا تشییع کردند.

شخصیت‌های دینی، سیاسی و اجتماعی لبنان و اقشار مختلف مردم این کشور در مراسم تشییع شهید فضل سلامی حضور داشتند.

پس از ادای مراسم تکریم و قسم خوردن همرزمان شهید و اقامه نماز به امامت سید «محمد ترحینی»، پیکر شهید فضل سلامی در جوار سایر شهدای روستای «عبا» به خاک سپرده شد.

این شهید حزب الله مدتی برای هدایت نیروهای مردمی در نبرد با داعش در مناطق عملیاتی عراق حضور داشت. 

  • خدام السیدة زینب
  • ۰
  • ۰

گزارش تصویری/ مراسم بزرگداشت مهدی عزیزی شهید مدافع حرم در بهشت زهرا(س)

به گزارش - مدافعان حرم - مراسم گرامیداشت شهید مدافع حرم مهدی عزیزی باحضور و سخنرانی سردار حاج سعید قاسمی در قطعه بیست و شش بهشت زهراء(س) تهران برگزار گردید.

  • خدام السیدة زینب
  • ۰
  • ۰

سرداری که خانواده اش فکر میکردند تدارکچی است

به گزارش ـ مدافعان حرم ـ شاید بتوان آغاز ماجرا را اوج گرفتن تهدید به تخریب بارگاه عمه سادات به شمار آورد؛ تهدیدی برخاسته از صدای گوش‌خراش جاهلیت که واکنش جوانان مسلمان را برانگیخت و شعار «کلنا عباسک یا زینب(س)» را طنین‌انداز کرد. از سراسر سرزمین‌های اسلامی، حرکت مجاهدان به سوی سوریه شکل گرفت تا چون عباسِ زینب از حریم خانواده پیامبر(ص) پاسداری کنند.

جوانانِ ایرانی، افغانستانی، عراقی، لبنانی، یمنی، پاکستانی و… به نیروهای مقاومت در سوریه پیوستند و در برابر تروریست‌های تکفیری قد علم کردند.

افغانستانی‌های این جهاد به تیپ «فاطمیون» معروف هستند و در عینِ گمنامی، از جانشان مایه می‌گذارند تا مبادا دشمنِ تکفیری، وجبی به زینبیه نزدیک شود… یکی از این رزمندگان شهید رضا بخشی بود؛ شهیدی که با وجود جوانی، معاون عملیاتی تیپ فاطمیون بود. جوان رشید ۲۸ساله‌ای از اهالی جاده سیمان مشهد که با لقمه حلال پدر کارگرش در همان محدوده از حاشیه شهر بزرگ شد. شهید بخشی دروس حوزوی را تا مقطع کارشناسی ارشد در «جامعه المصطفی العالمیه» ادامه داد و پیش از شهادتش در حال تدوین پایان‌نامه‌اش با محور تحولات سوریه بود. او در دانشگاه پیام نور فریمان نیز در مقطع کارشناسی رشته حقوق تحصیل کرد. این مدافع حرم، به جز فارسی به زبان‌های انگلیسی و عربی نیز کاملاً مسلط بود اما مهم‌ترین بخش داستان این سردار اسلام در جملاتی روایت می‌شود که پس از این خواهیم گفت؛ او دو سال پیش بی آنکه پدر و مادر را از رفتنش به سوریه و مبارزه با تکفیری‌ها  باخبر کند، به فاطمیون پیوست. خیلی از رزمنده‌های ایرانی و عراقی و سوری و دیگر مدافعان حرم،  او را به نام «فاتح» می‌شناختند و می‌دانستند هر جا که فاتح پا بگذارد، عملیات حتماً با پیروزی همراه است. نبردهای رودررویش با تکفیری‌ها و رشادت‌ها و دلیری‌های شهید بخشی همچنان در عتیبه و ملیحه و درعا و غوطه شرقی و حلب بر زبان رزمنده‌های مقاومت جاری است.

وی سرانجام اسفند سال گذشته و در حال و هوای ایام فاطمیه در درگیری با تروریست‌های تکفیری جبهه النصره در جریان آزادسازی تپه تل قرین در حومه درعا به شهادت رسید.

اسلحه چوبی

با پیگیری شهرآرا محله مشهد، موقعیتی برای گفتگو با خانواده شهید بخشی فراهم می‌شود و راهی خانه‌شان در محله شهید علی‌محمدی می‌شویم؛ جایی که تا همین سال‌های اخیر «قُرقی» نامیده می‌شد.

بخت آور قنبری، مادر شهید هنوز داغ دار فرزند است. انگار نمی‌تواند رفتن جوان رشیدش را باور کند. وقتی می‌خواهیم از او بگوید، کودکی فرزند را با لهجه شیرینش چنین تعریف می‌کند: درس‌خوان بود اما تا دلتان بخواهد بازیگوش. تفنگ بازی را دوست داشت و با تکه چوبی سلاحی ساخته بود و با آن به جنگ دشمن می‌رفت. با همان شیطنت‌ها و ظاهر دوست‌داشتنی‌اش، خودش را در دل همه جا می‌کرد. یک بار مشغول کارهای خانه بودم که متوجه شدم رضا نیست. صبح بود. تمام محل را دنبالش گشتم. مُردم و زنده شدم. گفتم حتماً گرگ یا سگی بلایی سرش آورده و او را با خودش برده است. نگران به خانه برگشتم. هنگام برگشت او را دیدم که دستش در دست زن همسایه، جلوی خانه‌مان ایستاده است. زن همسایه او را خیلی دوست داشت و با خود به خانه برده بود و باهم مشغول بازی شده بودند.

 پشت صحنه!

عباس چند سالی از برادر شهیدش بزرگ‌تر است. می‌گوید که تقریباً از همه‌کاره‌ای رضا خبر داشته و با داداش رضا بسیار صمیمی بوده است: برای بار اول که می‌خواست برود سوریه نزد من آمد و ماجرا را گفت اما از من قول گرفت به کسی اطلاع ندهم. بیم آن را داشت که خانواده و به ویژه پدر و مادر مانع رفتنش شوند. به او گفتم: «برای چه می‌خواهی بروی؟ اگر به‌خاطر حقوقش می‌روی این کار را نکن.» خندید، خنده‌ای که حاکی از این بود که پای اعتقادات در میان است. یک ماه ونیم از نخستین اعزامش گذشت که به مشهد برگشت. از او خواستم کم‌کم موضوع را به خانواده بگوید و به این ترتیب خانواده از حضور او در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) باخبر شدند. البته از جزئیات کارش اطلاعی نداشتیم. هرگاه می‌پرسیدیم آنجا چه می‌کنی؟ می‌گفت: «پشت صحنه‌ام و کار خاصی انجام نمی‌دهم!» هیچ‌یک از ما و حتی دوستانش نمی‌دانستند رضا در سوریه سردار است و دست راست ابو حامد فرمانده تیپ فاطمیون (شهید علیرضا توسلی). این را هنگامی دریافتیم که خبر شهادتش را نهم اسفند سال گذشته به ما دادند. مسئولان تیپ گفتند که روی پلاکاردها در کنار اسم رضا بنویسیم «سردار»؛ آن زمان بود که تازه شستمان خبر‌دار شد رضا چه می‌کرده است.

دست و پا که سهل است…

عباس بخشی در ادامه به خاطره‌ای از برادر شهیدش می‌پردازد: یک بار، گلوله‌ای شانه‌اش را دریده بود. دوستش به او گفته بود: «رضا، یک دستت را در این راه دادی خدا قبول کند؛ بگذار بقیه بروند، تو نرو.» جواب داده بود: «مگر نشنیدی حضرت عباس(ع) چگونه در میدان نبرد دست‌هایش را فدا کرد؟ ما امروز باید به وظیفه‌مان عمل کنیم، ما مدافعان حرمیم، دست و پا که سهل است، سرمان هم برود نمی‌گذاریم دست تکفیری‌ها به حرم حضرت زینب (س) برسد.»

 وارد خانه که می‌شد دست پدر را می‌بوسید

سجاد، بزرگ‌ترین پسر خانواده است که می‌گوید: احترام رضا به پدر و مادرم واقعاً مثال زدنی بود. هرگاه بیرون از منزل می‌رفت و حتی اگر زودهنگام برمی‌گشت، ابتدا دست پدرم را می‌بوسید. یک بار هم پدرم که کارگر ساختمان است، در حین کار از ناحیه کتف آسیب دید. پیمانکار پروژه و اداره کار به ما که تبعه مجاز افغانستانی هستیم، پاسخ‌گو نبودند تا اینکه رضا پرونده پدرم را پیگیری و آن‌قدر دوندگی کرد که توانست همه حق‌وحقوق ضایع‌شده پدر را دریافت کند.

 تا شهید نشدم عکس‌ها را منتشر نکن!

سجاد بخشی ادامه می‌دهد: گاهی که او را به کارگاه خیاطی که در آن کار می‌کردم می‌بردم، به خاطر شخصیت گیرایی که داشت همه را به خودش جذب می‌کرد. زیاد اهل عکس گرفتن و این‌طور برنامه‌ها نبود اما در آخرین روزهای عمرش به یکی از دوستانش زنگ می‌زند و از و می‌خواهد که باهم به کوه بروند. آنجا عکس‌های زیادی می‌گیرند و رضا می‌گوید: «این‌ها را تا وقتی من شهید نشدم، منتشر نکن.» آن روز او از دوستش می‌خواهد که به سبب سرمای هوا به خانه برگردند که دوستش می‌گوید: «مگر تو فاتح نیستی؟ نمی‌خواهی قله را فتح کنی؟!» رضا جواب می‌دهد: «ان‌شاءا… فتح قله شهادت.» چند ساعت پیش از شهادتش هم به هم‌رزمانش می‌گوید: «از من عکس بگیرید و بغلم کنید که دیگر مرا نمی‌بینید.»

۴

 به دانش بها می‌داد

راضیه، خواهر کوچک شهید است. او که دانشجوست، می‌گوید: ما هشت خواهر و برادریم که آقا رضا فرزند پنجم خانواده بود. مهربانی‌های داداشِ مهربانم را هرگز فراموش نمی‌کنم. برادرم همه فن حریف بود. هم‌زمان که دانش‌آموز بود، درس حوزه می‌خواند و بعد هم به دانشگاه رفت. از لحظاتش به‌خوبی استفاده می‌کرد. طراحی و نقاشی‌اش و تسلط او به فنون رایانه بی‌نظیر بود. به علم‌اندوزی بها می‌داد. خواهرم که در افغانستان دکتری جغرافیای سیاسی دارد و استاد دانشگاه است، با‌توجه‌به خطر حضور در سوریه، از او خواسته بود به افغانستان برود و در کار شایسته‌ای مانند تدریس با حقوق مناسب مشغول شود اما آقا‌رضا بی‌آنکه چیزی به ما بگوید، راه خودش را انتخاب کرده بود. همین چند وقت پیش من و مادر و یکی از برادرهایم به سوریه رفتیم تا از نزدیک محل شهادت برادر و مقرشان را ببینیم. آنجا درِ اتاق آقارضا را که به رویمان باز کردند، منظم و مرتب همه وسایل سر جای خودش بود. یکی از دوستانش برای ما تعریف می‌کرد که او با اینکه در اتاقش تخت داشته، همواره روی زمین می‌خوابیده است. برخی بچه‌ها هم با او در یک اتاق نمی‌خوابیده‌اند چون می‌گفتند برادرم آن‌ها را خیلی زود بیدار می‌کرده است.

اقدام پنهانی خیر‌خواهانه

راضیه بخشی، حرف‌هایش را این‌گونه دنبال می‌کند: یک هفته بعد‌از شهادتش، موسسه فرهنگی و هنری غدیر که اختصاص به افراد معلول دارد، تابلوی نقاشی زیبایی از آقا‌رضا را به‌همراه دسته‌گلی به خانه فرستادند. تازه فهمیدیم او به آنجا هم کمک و آمد‌و‌شدی داشته است.

لاله‌های سرخِ مزار

«در این چند ماه دلم برای پسرم خیلی تنگ شده است و در خلوت خودم بی‌تابی می‌کنم.» این را مادر رضا می‌گوید و می‌افزاید: اما دلم به این خوش است که در راه خدا جوانم را داده‌ام. هر زمان با او تماس می‌گرفتم که «مادر، بودن در آنجا خطرناک است، برگرد» می‌گفت: «مادر، جایم خوب است. خاطر جمع باشید.» یک بار که به مشهد آمد، دیدم پلاکی به گردنش انداخته است. به او گفتم: «مگر می‌خواهی شهید شوی؟ فوری آن را از گردنت در بیاور» که به خاطر من درآورد. پسرم عجیب عاشق و محب اهل بیت (ع) بود. گاهی که در همین خانه نقلی مان روزهای محرم مجلس روضه می گرفتم، او هم روضه خوان می‌شد. تنها جایی که برای اهل بیت (ع) می‌خواند، خانه خودمان بود. هفته پیش دو تا از هم رزمانش به دیدن ما آمدند و گفتند در محل شهادت او و ابوحامد، گل لاله سرخ روییده است.

 از من بگذرید …

سجاد با اشاره به وصیت برادر می گوید: از رضا وصیت نامه ای صوتی در حد پنج دقیقه داریم که در آن به سه نکته اشاره شده است؛ یکی اینکه اگر کسی می خواهد برای دفاع از حریم حرم به میدان برود، سعی کند وجدانش جلوتر از خودش برود و حتما اخلاص داشته باشد. برادرم همچنین از همه حلالیت طلبیده و نگران بوده مبادا شخصی از او کدورت و ناراحتی به دل داشته باشد. دیگر گفته او این است: «عزیزترین فرد در دنیا، مادرم مادرم مادرم است. مواظبش باشید.»

 افغانستانی‌هایی که عاشق ایران هستند

سجاد بخشی در پایان به نکته جالب توجهی اشاره می‌کند که شاید برخی از آن غافل باشند. او با تاکید‌بر عشق و علاقه خود و خانواده اش به ویژه شهید رضا بخشی به ایران می گوید: ایران مقر شیعیان جهان است. این را جهانیان خوب می‌دانند و برای همین است که دشمنان از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به آن فروگذار نمی کنند. از سویی به فرموده امام راحل (ره) «اسلام مرز ندارد» و شیعه، افغانستانی و ایرانی ندارد. همه یکی هستیم؛ چه در افغانستان باشیم و چه در ایران. دشمن می خواهد اعتقادات و برادری ما را از بین ببرد؛ پس لازم است که بیش از پیش با هم مهربان باشیم.

  • خدام السیدة زینب
  • ۰
  • ۰

گزارش تصویری/ یادواره 56 شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) در قم

به گزارش ـ مدافعان حرم ـ مراسم یادواره 56 شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) شب گذشته ـ پنج شنبه 21 خرداد ماه 94ـ با سخنرانی حضرت آیت الله سعیدی تولیت محترم آستان مقدس حرم حضرت معصومه (س) و سردار قاآنی جانشین فرمانده سپاه قدس در شبستان امام خمینی(ره) حرم حضرت معصومه(س) برگزار شد. در این مراسم با پیکر دو شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) وداع صورت گرفت.

  • خدام السیدة زینب
  • ۲
  • ۰

 

اشعار حماسی در واکنش به جنایات گروه داعش در عراق

 

بسته پیامکی اشعار حماسی (سبک رزمی بزمی) مدافعان حرم

 

 بیشتر این واکنش ها حاوی تک بیت ها و جملات کوتاه اعتراضی مردم به تهدید های گروهک تروریستی داعش برای هتک حرمت به حرم اهل بیت (ع) بود. مضمون آنها هم از نگرانی برای حرم امام حسین (ع) تا واکنش های حماسی فراگیر بود:

 

باید این شهر به آرامش خود برگردد / که شب جمعه حرم روضه ی مادر دارد

 

‫سرمان هم برود باز محال است جهان / توی تاریخ ببینند حرم ات فتح شده

 

عید است تمام شهر شادند ولی / نوکر نگران حرم ارباب است

 

‫قسمت شود به نیت شش ماه ات حسین / تنها به قصد حنجرشان ماشه می کشیم

 

از برای حرم ات این دل من آشوب است / نکند سنگ به پیشانی گنبد بزنند ...

 

‫به گمانم در باغ «به فدای تو شدن» باز شده ست / جان زهرا نکند نام مرا خط بزنی اربابم

 

‫شیعه آماده جنگ است که دیدن دارد / چند روزی است سرم میل بریدن دارد

 

‫کفتار ها به گرد حرم زوزه می کشند / باشد زمان غرش شیران حیدری ...

 

ما از سبوی شاه دین مجنون و مستیم / برگـــرد تا ســـــــربند یــــا زهرا نبستیم

 

‫تحت فرمان ابالفضلیم و ارتش می شویم/ با مدد از مادرش کابوس داعش می شویم

 

وقتش شده پس از به سرو سینه ها زدن/ سینه سپر کنیم و برای تو سر دهیم

 

‫فتاده در سر ما عجیب میل زیارت/ عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

 

جنگ در اطراف زینب داشت بالا می گرفت/ گوش دشمن را کشید عباس آوردش عراق

 

 گر پای گذارند به صحن زینب / والله زمانه را به هم میریزیم

 

 

  ما را مدافعان حرم آفریده اند

 برخی هم دست به کار شدند و در مدح اهل بیت اشعاری سرودند و آنها را در صفحات مجازی و شبکه های اجتماعی منتشر کردند. بیشتر این شعرها هم بدون نام بردن از خالق شعر، دست به دست می شوند:

 

کلنا عباسک یا زینب

 

ما را ز خاندان کرم آفریده‌اند

یک موج از تلاطم یم آفریده‌اند

ما را فدائیان پسرهای فاطمه

ما را شهید میر و علم آفریده‌اند

ما را به اعتبار عنایات فاطمه

 گریه کنان حضرت غم آفریده‌اند

بهر بریدن سر اولاد عمروعاص

در جان ما غرور و غژم آفریده‌اند

هر یک ز ما حریف دو صد لشکر یزید !

زین روز شیعه عده کم آفریده‌اند

دجال ها و حرمله ها را مهاجم و ...

... ما را " مدافعان حرم " آفریده‌اند

...

سید علی خامنه ای پیر عشق گفت:

" فریاد را علیه ستم آفریده اند "

 

بیشتر این شعر ها نشان از آمادگی مسلمانان برای مبارزه با گروهک های تکفیری و تروریستی متجاوز را دارد.

 

ذوالفقار حیدریم یکباره طوفان می کنیم

پایگاه کفر را با خاک یکسان می کنیم

خدشه ای وارد شود بر مرقد آل علی

کربلا را تا مدینه بیت الاحزان می کنیم

 

‫‫چند دوبیتی هم با مضمون مشخص کردن خط قرمز شیعیان و خط و نشان کشیدن برای داعش و تکفیری ها منتشر شد: 

 

با حب علی مرتضی می آییم

با شور ذبیح بالقفا می آییم

ولله اگر سید علی اذن دهد

با کل قوا به کربلا می آییم

 

ای وای اگر پا به حرم بگذاری

یک تکه ز دیوار حرم برداری

شیعه به بین الحرمین حساس است

گفتم که به گوش سگیت بسپاری

 

‫خروش شیعه رعد آسمانی است

نفس هایش همه آتش فشانی است

نگاه چپ کنی بر قبر عباس (ع)

خودش آغاز یک جنگ جهانی است ...

 

با نام تو عرش را به هم می ریزیم

طرحی به زبان محتشم می ریزیم

گرپای حرامیان به صحنت برسد

خون پای ورودی حرم می ریزیم

 

داعش بترس از این همه گرد و غبارها

اصلا به تو نیامده این گونه کارها

داعش بترس رحم به حالت نمی کنیم

داعش بترس از عجم از نیزه دارها

 

شیعه زیر بیرق مهدی فقط سازش کند

یک دل و واحد سپاهی خوب آرایش کند

با عنایات ولی امرمان صاحب زمان(عج)

ضرب شستی را نثار لشکر داعش کند

 

در سینه شراره های غم میریزیم

خون، پای ورودی حرم میریزیم

گر پا بگذارید به صحن زینب

والله زمانه را بهم میریزیم

ما جلوه ای از یک غضب عباسیم

بر حرمت ناموس خدا حساسیم

 

زینب این بار خودش کرب وبلایی دارد

دشنه و راس نی و تشت طلایی دارد

سوریه گر که شده کرب وبلا باکی نیست

جنگ در زینبیه حال و هوایی دارد

شاه بیت غزل زینبیه عباس است

نام او بر همه آلام دوایی دارد

 

بر اهل حرم اگر جسارت بشود/ این قافله گر دوباره غارت بشود

یک تن ز یزیدیان نماند در شام/ بر لشکر حق اگر اشارت بشود

 

 با یاد دمشق غرق غم می باشم

در بین همین نوحه و دم می باشم

با پرچم سرخ یا اباعبدالله

سرباز مدافع حرم می باشم

لعنت الله علی من عاداک یا زینب

 

دیرگاهیست گلو بغض مکرر دارد / چند روزیست قلم حالت نشتر دارد

کوفیان داعیه ی مسجد و منبر دارند / عمر سعد زمان٬ وسوسه ی زر دارد

یادمان هست٬ اجداد شما٬کرب بلا… / شیعه از تیغ شما داغ به پیکر دارد

بی سبب نیست که از شام٬ عراق آمده اید / حضرت عمه ی سادات٬ برادر دارد

و شما کمتر از آنید٬ حسین تیغ کشد / کمتر از آنکه علمدار علم بردارد

ما جوانان بنی فاطمی اربابیم / بی حیا!عمه ی ما مالک اشتر دارد

ایل ما ایل عجم هاست که یک کودک ما / جگری با جگر شیر برابر دارد

اینکه ما دست به شمشیر و زره ایستادیم / سبب این است که این طایفه رهبر دارد

نه عراق است و نه سوریه خیالت راحت / کشور ضامن آهوست،بزرگتر دارد

وای اگر گرد و غباری به حرم بنشیند / تیغ ما شوق٬ به انداختن سر دارد

باید این شهر به آرامش خود برگردد / که شب جمعه حرم روضه ی مادر دارد

 

اگر چه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسـیر مـن و او به هم نیفتاده
 
به خواب سخت فرو رفته پای همت من
وگـرنـه اسـم کسـی از قـلـم نـیـفـتـاده
 
به غیر، کار ندارم به خویش میگویم
چرا هنوز به ابرویت  خم نیفتاده ؟!
 
بقیع شاهد زنده ، شبیه سامرا
که اتفاق از این دست کم نیفتاده
 
بماند اینکه به آن قوم رحم کرده حسین
هـنـوز سـفـره ی شـاه از کـرم نـیـفتاده
 
بماند اینکه چه خمپاره ها که آمده است
ولـی به حـُرمـت او در حـَرم نـیـفـتـاده
 
گذار پوست به دباغخانه می افتد
هنوز کار به دست عجم نیفتاده
 
اگـر کـه پرچم عباس ، روی گنبد رفـت
سه ساله خواست بگوید علم نیفتاده
 
سه ساله خواست بگوید که دختر علیست
هـنـوز قـیـمـت تـیـغ دو دم ، نـیـفـتـاده !
 
 
 
ما شیعه حیدریم و سرافرازیم

دل به عشق آل فاطمه میبازیم
 
فرمانده لشکری ما عباس است

در ارتش او تا به ابد سربازیم

تا کور شود هر آنکه نتواند دید

ما به بارگاه اهلبیت می نازیم

از صحن رقیه تا حریم زینب
 
بین الحرمین دیگری میسازیم
  • خدام السیدة زینب

مدافعون - مدافعان حرم

مدافعان حرم

مدافعون