مدافعون - مدافعان حرم

مدافعون - پایگاه اطلاعاتی رسمی مدافعان حرم و جبهه مقاومت

مدافعون - مدافعان حرم

مدافعون - پایگاه اطلاعاتی رسمی مدافعان حرم و جبهه مقاومت

مدافعون - مدافعان حرم

رفع الله رایة العباس
کلنا عباسک یا زینب
لن تسبی زینب مرتین
لبیک یا حسین
لبیک یا زینب
مدافعون - پایگاه رسمی مدافعان حرم

آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید مدافع حرم فاتح» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شعری در وصف ابو حامد یلی از یلان فاطمیون و مدافعان حرم

بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

" مثنوی فاطمیون " عاشقانه ای برای سردار تیپ فاطمیون

به گزارش ـ مدافعان حرم ـ مثنوی “ فاطمیون ” اشعار شاعر گرامی منصور نظری برای سردار شهید تیپ فاطمیون " علیرضا توسلی (یاسینی) " و شهدای این تیپ سرافراز می باشد که به رشته تحریر درآمده است.

“مثنوی فاطمیون” عاشقانه ای برای سردار تیپ فاطمیون

مثنوی «فاطمیّون» به سردار رشید اسلام «علی رضا توسلی» معروف به ابو حامد، فرماندۀ شجاع و حماسه آفرین «تیپ فاطمیون» که در دفاع از حرم بانوی مقاومت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) در سوریه به شهادت رسید و تمامی مدافعان حرم آل الله تقدیم می‌گردد.

مدافعان حرم

فاطمیون

ای علی و ای رضا، یاسین عشق  -  مرد افغانِ علی ‌آیینِ عشق

همچو مجنون در پی دیدار یار   -     عاشقِ آواره از شهر و دیار  

چون علی ‌ای شیر شرزه در نبرد -  شیعۀ بی‌سرزمین، آزاده مرد       

ای دلت گرم پناه زینبی       -    تر کن از جام بلا امشب لبی

کین شب آخر تو را رنج است و درد   -    نوبت وصل تو گشت ای شیعه مرد

امشب آخر بار دیدارت دهند       -   فرصت دیدار با یارت دهند

باده نوش از کوثر سرخ حسین   -   تا ببینی آنچه را نادیده عین

نوبت وصل است و وقت رفتنت    -    در میان بستر خون خُفتَنت 

ای کشیده دار خود عمری به دوش    -   این شب آخر، شب عیش است و نوش

گشته خون از روی و مویت منجلی    -    نوش می کن از خم چشم علی    

بی‌سروسامان عشق فاطمه   -    کربلا برپا نمودی خاتمه

عاشقی بر فاطمه، این آخرش       -  عاشق زهرا بِبُرَّندی سرش

ای به غربت سربریده چون حسین    - خوش ادا کردی به زهرا عهد و دِین  

میر و سردار سپاه اهل حق     -   مانده رَدِ خونِ سرخت بر شفق

ای بریده سر  به جرم عشق یار   -    عاشق بی‌سرزمین و بی دیار

عاشقی را روسفیدی غرقه خون    -   ره زدی خوش کربلا را تا جنون

ای توسُّل کرده بر بانوی غم     -    ای نموده بیرق حق را علم

عاقبت آرام جان را یافتی       -    کربلا را دیدی و بشتافتی

ای تو سردار سپاه عاشقی    -   ترک سر کردی به راه عاشقی 

غرقه در خون ره به دلبر یافتی   -  وز غم کون و مکان  سر تافتی  

عشق زهرا شعله زد بر خرمنت   -  تا جدا کرد عاشقی سر از تنت

خود تو دانستی که عشق فاطمه    -    نی بود جز کربلایش خاتمه

زین سبب در کربلای شام خویش   -    عاقبت بی‌سر شدی ای لاله کیش

بر لبانت لاله‌ها گل کرده عشق  -   کو سرت بر تن؟ توسُّل کرده عشق؟ 

فاطمیون را علمدار بلا      -     یاور زینب به دشت کربلا

ای امیر لشکر مردان مرد   -  در دمشق عاشقی شب کوچه گرد

عاشقی بر سر چه آوردَت، علی    -  بی‌سر و گلگون کفن کردَت، علی

ای ابو حامد، امیر فوج عشق     -  ای دل دریایی‌ات پر موج عشق

غرقه در خون پاره پیکر بی‌سری  -   می‌روی و دل ز یاران می‌بری 

ای علمدار سلیمانی مرو    -    ای پناهش در پریشانی مرو

ای به زینب مست عباسی مرو -   در شب طوفان به غواصی مرو

بی تو تنها می‌شود سردار عشق    -   آن سلیمانی یل عیّار عشق

بی تو شام غم، غم آلوده‌تر است    -  بی تو شب‌های حرم درد آور است

بی تو زینب باز تنها می‌شود    - عقده قلبش به خون وا می‌شود

دیده‌اش از گریه دریا می‌شود -  قامتش از بار غم تا می‌شود

ای دلاور مرد افغانی مرو   -   پیر عارف، مرد ربانی مرو

ای امیر لشکر خوبان مرو    -   ماه شب‌های دمشق جان مرو

یاور قاسم سلیمانی مرو    -      مهربان عباس افغانی مرو

بی تو تنها مانده قاسم در نبرد    -   ز آتشِ دل، می‌کشد او آه سرد

بعد تو قاسم سلیمانی و آه     -   چشم خیسش در پی‌ات مانده به راه

بعد تو قاسم سلیمانی و درد   -    بَر که بسپارد زمام این  نبرد؟

چون شقایق سینه سرخ از داغ یار – همره زینب بلا را رهسپار

گشته زینب دل خوش از عباسیت     - بحر خون لب تشنۀ غواصیت

ای علم دار سپاه فاطمه   -    آشنا با اشک و آه فاطمه

ای تو عباس علم بردار عشق    -   ای پناه و پشت زینب در دمشق 

بی تو زینب نوحه هر شب می‌کند  - آسمان از آه او تب می‌کند

 ای علمدار دمشق پر بلا   -   بی‌سر افتاده به خاک کربلا

دل پریشانت همه اهل حرم  -    بر زمین افتاده از دستت علم

یار زینب در دیار بی‌کسی  -  تیر و ترکش بر تنت خورده بسی

دل پریشانی که زینب چون شود – دانی از داغ تو دل محزون شود

دل پریشانی که افتاده علم    -       تا چه آید بر سر اهل حرم

ای ابو حامد پریشان دل مشو -  مرد دریا ساکن ساحل مشو

بر زمین ما کی گذاریم این علم - کلنا عباس و طوّاف حرم

بیرقت را تا ابد افراشته   -  چون تو در دل شور زینب داشته

روز و شب طواف بر گرد حرم   -  تا مگیرد چشم زینب رنگ غم

بیرق سرخ حسینی را به کف –   کلنا عباس ان شاه نجف

بهر زینب  جمله جان بازی کنیم  -    حضرت زهرا ز خود راضی کنیم

ای سفرکرده به کوی عاشقی  -  ای گشوده پر به‌سوی عاشقی

ای ابو حامد یلِ میدان عشق    -    بهر زینب گشته، ‌اِی قربانِ عشق

ای توسُّل کرده بر اولاد یاس   -  بر حریم آل زهرا داده پاس   

ای به عشق روی زهرا مبتلا   -   چون رسیدی بر دیار کربلا 

در میان اشک و آه  و شور و شین    -  می رسان از ما سلامی بر حسین    

این پیام از ما رسان بر شاه عشق -  بر امیر بی‌سر درگاه عشق

که‌ی شه لب تشنۀ صدپاره تن - وی امیر بی‌سر گلگون کفن

کلنا عباس و شهر آشوب عشق   -    بر بلندای بلا مصلوب عشق

در دمشق پربلا بر دار عشق -  کربلا را بهر زینب یار عشق

بر حریم کوی زینب روز و شب –در طوافیم عاشقانه از  ادب 

کلُّنا عباس و بیرق دار نور-  تشنه کام بادۀ ناب ظهور

جان دهیم و سر ببازیم و دریغ   -   وانهیمش زینبت را در ستیغ

کلنا عباس علم بردار عشق   -  بهر زینب جمله سر بر دار عشق

شیعه‌ایم و اهل وادیِّ بلا     -    پاسبان خیمه‌های کربلا

بر حَرَم، پاس عاشقی را می‌دهیم   -   داغ عشق فاطمه بر دل ‌نهیم

ما مدافع بر حریم آل یاس  -  ما به جان و دل دهیم این خیمه پاس

تا حرامی منگرد ناموس ما   - غرقه طوفان گشته اقیانوس ما

سینه‌هامان همچو دریا پرخروش    -  بیرق سرخ حسینی را به دوش

کلُّنا عبّاس و بیرق دار عشق      -   بهر زینب  کربلا را یار عشق

کلُّنا عبّاس و زینب را پناه    -     با دل‌وجان داده پاس خیمه گاه

از غم زینب غریق اشک و آه    -  سینه‌ها می‌سوزد از حُرمِ نگاه  

شیعه‌ایم و اهل یاری با ولی  -  جان به قربانِ گلِ یاسِ علی

شیعه‌ایم و کلنّا مجنون یاس  -  ما بگیریم انتقام خون یاس

شعله‌ور از آتش احساس عشق    -   شیعه‌ایم و کلنّا عبّاس عشق

کلُّنا عبّاس دل در باخته     -     جان فدای عشق دلبر ساخته

سر به‌پای فاطمه انداخته     -   دِینِ زهرا را به جان پرداخته

کلُنّا بر نیزه سر افراخته     -   کربلا را کعبۀ دل ساخته

کلُنّا درس وفا آموخته   -   وز غم زهرا جگرها سوخته

کلّنّا عبّاس و زیباروی عشق  -   بسته بر سر چون علی  گیسوی عشق

کلُّنا در تاب و تب از دردِ یاس    -  بر حریم خیمه‌های او به‌پاس

کلُّنا غسل شهادت کرده مست     -   کرده ترک جان و جسم و پا و دست

کلُّنا از داغ زهرا خون‌جگر     -   چون علی از عشق او شوریده سر

کلُّنا در کف گرفته تیغ عشق       -   نوش کوثر کرده از اِبریق عشق

کلُّنا ساقیِ دستانش قلم       -      کلُّنا حیرانِ در وادیِ غم

جان فدای زینب و درد و غمش   -  جان فدای قامت از غم خمش

جان فدای داغ و رنج و ماتمش -     جان فدای اشک و آه هر دمش

  چشم خون پالای غرقه  شبنمش  -  آن مسیحا بر نیِ، دل مریمش

ای رضای  رنج و درد و اشک و آه   - چون علی خونین دل از آه تو چاه

گر بُرندَت سر چه باک از بی‌سری    -    غرقه در خون زان که زیباروتری

 فاطمیون غرقه در خون‌اند و خاک     -  عشق زهرا کرده مستان را هلاک

گرد تو یاران به خاک افتاده‌ها   -   در حرم جان بهر زینب داده‌ها

ترک سر آن بهر زینب کرده‌ها   -  آن ز داغ عاشقی تب کرده‌ها

ای گسسته دل ز خان و مان و خویش -   در دمشق خون علم بر کف به‌پیش  

ای حرم را داده پاس از عاشقی     -    بر شب ظلمت تو صبح صادقی

گر علم از کف تو را افتاده شد    -  چون تو، از خونِ تو صدها زاده شد

سر زد از خون تو صدها لاله مست     بیرق سرخ حسینی‌ها به دست

لاله زاری شد ز خون تو به خاک    - عاشقانی بهر زینب سینه چاک

گرچه دشمن، سر ز تن کردَت جدا  -  گرچه افتادی به خون آخر ز پا

بر وجودت زخم‌ها کاری چو شد  -  خون سرخت  بر زمین جاری چوشد   

سر زد از خونت علمداران بسی     -   همچو عباس قمر صورت کسی

تا نگردد شور عباسی خموش       -  شیعۀ افغان بیامد پرخروش

   فاطمیون هم قسم بر خون تو    -  عاشق و شوریده و مجنون تو

سربه‌راه عاشقی همچون تو مست   -  بیرق سرخ حسینی را به دست

  روز و شب شوریده بر گرد حَرَم   -   کلنا عباس و بیرق‌ها علم

پاسبانی از حریم حق کنند     -    با شهادت عاشقی مطلق کنند

ای توسل کرده بر اولاد یاس     -   خیمه‌های زینبی را داده پاس

بر بریده آن سرِ پاکت قسم     -     بر تنِ گردیده صد چاکت قسم

بر نگاه عاشق مستت قسم     -    بر علم افتاده از دستت قسم

چون تو در راه ولایت جان دهیم  -    لحظه‌ای  زینب، دریغا وانهیم       

بیرقت را تا ابد افراشته   -    شور عباسی به سرها داشته

در پی تو کلنا عباس عشق  - سینه هامان قلزم احساس عشق

عهد و پیمان بسته زینب را به جان    -   بر حریم حرم زهرا پاسبان

یار و هم‌رزم سلیمانی به شام   -  لحظه غفلت  از حرم، ما را حرام

ما رهت را تا فراسوی بلا     -    تا رسیدن بر دیار کربلا

مرد و مردانه ادامه می‌دهیم     -    بر سر پیمان خود جان می‌نهیم

 

«شیعه مردان گر به خاک افتاده‌اند  - در حرم جان بهر زینب داده‌اند

زنده‌اند و جاودان چون لم‌یزل    -  کرده نوش از چشمه کوثر عسل

کی بمیرد آنکه سر بازد به عشق  -غرقه اندر خون رود در خواب عشق»

29 تیرماه 1394 - شعر از منصور نظری - از تهران

  • خدام السیدة زینب
  • ۰
  • ۰

یادگاری فاتح دلها به یک همرزم + عکس

یادگاری فاتح دلها به یک همرزم + عکس

به گزارش ـ مدافعان حرم ـ شهید حجت الاسلام رضا بخشی معاون تیپ فاطمیون، مردی که در میدان جهاد و دفاع از حرم عقیله بنی هاشم (س) همه او را فاتح می خوانند. وقتی اصرار یکی از مدافعان حرم عضو تیپ فاطمیون پیرامون نوشتن یادگاری را مشاهده می نماید. بر صفحه اول قران این مجاهد چنین می نویسد:

من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش

چون به فکر سوختن افتاده ای مردانه باش

امیدوارم همیشه برای رسیدن به هدفهای درست تمام تلاش خود را انجام بدی و به آنها برسی

فاتح

IMG-20150714-WA0000

  • خدام السیدة زینب
  • ۰
  • ۰

سرداری که خانواده اش فکر میکردند تدارکچی است

به گزارش ـ مدافعان حرم ـ شاید بتوان آغاز ماجرا را اوج گرفتن تهدید به تخریب بارگاه عمه سادات به شمار آورد؛ تهدیدی برخاسته از صدای گوش‌خراش جاهلیت که واکنش جوانان مسلمان را برانگیخت و شعار «کلنا عباسک یا زینب(س)» را طنین‌انداز کرد. از سراسر سرزمین‌های اسلامی، حرکت مجاهدان به سوی سوریه شکل گرفت تا چون عباسِ زینب از حریم خانواده پیامبر(ص) پاسداری کنند.

جوانانِ ایرانی، افغانستانی، عراقی، لبنانی، یمنی، پاکستانی و… به نیروهای مقاومت در سوریه پیوستند و در برابر تروریست‌های تکفیری قد علم کردند.

افغانستانی‌های این جهاد به تیپ «فاطمیون» معروف هستند و در عینِ گمنامی، از جانشان مایه می‌گذارند تا مبادا دشمنِ تکفیری، وجبی به زینبیه نزدیک شود… یکی از این رزمندگان شهید رضا بخشی بود؛ شهیدی که با وجود جوانی، معاون عملیاتی تیپ فاطمیون بود. جوان رشید ۲۸ساله‌ای از اهالی جاده سیمان مشهد که با لقمه حلال پدر کارگرش در همان محدوده از حاشیه شهر بزرگ شد. شهید بخشی دروس حوزوی را تا مقطع کارشناسی ارشد در «جامعه المصطفی العالمیه» ادامه داد و پیش از شهادتش در حال تدوین پایان‌نامه‌اش با محور تحولات سوریه بود. او در دانشگاه پیام نور فریمان نیز در مقطع کارشناسی رشته حقوق تحصیل کرد. این مدافع حرم، به جز فارسی به زبان‌های انگلیسی و عربی نیز کاملاً مسلط بود اما مهم‌ترین بخش داستان این سردار اسلام در جملاتی روایت می‌شود که پس از این خواهیم گفت؛ او دو سال پیش بی آنکه پدر و مادر را از رفتنش به سوریه و مبارزه با تکفیری‌ها  باخبر کند، به فاطمیون پیوست. خیلی از رزمنده‌های ایرانی و عراقی و سوری و دیگر مدافعان حرم،  او را به نام «فاتح» می‌شناختند و می‌دانستند هر جا که فاتح پا بگذارد، عملیات حتماً با پیروزی همراه است. نبردهای رودررویش با تکفیری‌ها و رشادت‌ها و دلیری‌های شهید بخشی همچنان در عتیبه و ملیحه و درعا و غوطه شرقی و حلب بر زبان رزمنده‌های مقاومت جاری است.

وی سرانجام اسفند سال گذشته و در حال و هوای ایام فاطمیه در درگیری با تروریست‌های تکفیری جبهه النصره در جریان آزادسازی تپه تل قرین در حومه درعا به شهادت رسید.

اسلحه چوبی

با پیگیری شهرآرا محله مشهد، موقعیتی برای گفتگو با خانواده شهید بخشی فراهم می‌شود و راهی خانه‌شان در محله شهید علی‌محمدی می‌شویم؛ جایی که تا همین سال‌های اخیر «قُرقی» نامیده می‌شد.

بخت آور قنبری، مادر شهید هنوز داغ دار فرزند است. انگار نمی‌تواند رفتن جوان رشیدش را باور کند. وقتی می‌خواهیم از او بگوید، کودکی فرزند را با لهجه شیرینش چنین تعریف می‌کند: درس‌خوان بود اما تا دلتان بخواهد بازیگوش. تفنگ بازی را دوست داشت و با تکه چوبی سلاحی ساخته بود و با آن به جنگ دشمن می‌رفت. با همان شیطنت‌ها و ظاهر دوست‌داشتنی‌اش، خودش را در دل همه جا می‌کرد. یک بار مشغول کارهای خانه بودم که متوجه شدم رضا نیست. صبح بود. تمام محل را دنبالش گشتم. مُردم و زنده شدم. گفتم حتماً گرگ یا سگی بلایی سرش آورده و او را با خودش برده است. نگران به خانه برگشتم. هنگام برگشت او را دیدم که دستش در دست زن همسایه، جلوی خانه‌مان ایستاده است. زن همسایه او را خیلی دوست داشت و با خود به خانه برده بود و باهم مشغول بازی شده بودند.

 پشت صحنه!

عباس چند سالی از برادر شهیدش بزرگ‌تر است. می‌گوید که تقریباً از همه‌کاره‌ای رضا خبر داشته و با داداش رضا بسیار صمیمی بوده است: برای بار اول که می‌خواست برود سوریه نزد من آمد و ماجرا را گفت اما از من قول گرفت به کسی اطلاع ندهم. بیم آن را داشت که خانواده و به ویژه پدر و مادر مانع رفتنش شوند. به او گفتم: «برای چه می‌خواهی بروی؟ اگر به‌خاطر حقوقش می‌روی این کار را نکن.» خندید، خنده‌ای که حاکی از این بود که پای اعتقادات در میان است. یک ماه ونیم از نخستین اعزامش گذشت که به مشهد برگشت. از او خواستم کم‌کم موضوع را به خانواده بگوید و به این ترتیب خانواده از حضور او در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) باخبر شدند. البته از جزئیات کارش اطلاعی نداشتیم. هرگاه می‌پرسیدیم آنجا چه می‌کنی؟ می‌گفت: «پشت صحنه‌ام و کار خاصی انجام نمی‌دهم!» هیچ‌یک از ما و حتی دوستانش نمی‌دانستند رضا در سوریه سردار است و دست راست ابو حامد فرمانده تیپ فاطمیون (شهید علیرضا توسلی). این را هنگامی دریافتیم که خبر شهادتش را نهم اسفند سال گذشته به ما دادند. مسئولان تیپ گفتند که روی پلاکاردها در کنار اسم رضا بنویسیم «سردار»؛ آن زمان بود که تازه شستمان خبر‌دار شد رضا چه می‌کرده است.

دست و پا که سهل است…

عباس بخشی در ادامه به خاطره‌ای از برادر شهیدش می‌پردازد: یک بار، گلوله‌ای شانه‌اش را دریده بود. دوستش به او گفته بود: «رضا، یک دستت را در این راه دادی خدا قبول کند؛ بگذار بقیه بروند، تو نرو.» جواب داده بود: «مگر نشنیدی حضرت عباس(ع) چگونه در میدان نبرد دست‌هایش را فدا کرد؟ ما امروز باید به وظیفه‌مان عمل کنیم، ما مدافعان حرمیم، دست و پا که سهل است، سرمان هم برود نمی‌گذاریم دست تکفیری‌ها به حرم حضرت زینب (س) برسد.»

 وارد خانه که می‌شد دست پدر را می‌بوسید

سجاد، بزرگ‌ترین پسر خانواده است که می‌گوید: احترام رضا به پدر و مادرم واقعاً مثال زدنی بود. هرگاه بیرون از منزل می‌رفت و حتی اگر زودهنگام برمی‌گشت، ابتدا دست پدرم را می‌بوسید. یک بار هم پدرم که کارگر ساختمان است، در حین کار از ناحیه کتف آسیب دید. پیمانکار پروژه و اداره کار به ما که تبعه مجاز افغانستانی هستیم، پاسخ‌گو نبودند تا اینکه رضا پرونده پدرم را پیگیری و آن‌قدر دوندگی کرد که توانست همه حق‌وحقوق ضایع‌شده پدر را دریافت کند.

 تا شهید نشدم عکس‌ها را منتشر نکن!

سجاد بخشی ادامه می‌دهد: گاهی که او را به کارگاه خیاطی که در آن کار می‌کردم می‌بردم، به خاطر شخصیت گیرایی که داشت همه را به خودش جذب می‌کرد. زیاد اهل عکس گرفتن و این‌طور برنامه‌ها نبود اما در آخرین روزهای عمرش به یکی از دوستانش زنگ می‌زند و از و می‌خواهد که باهم به کوه بروند. آنجا عکس‌های زیادی می‌گیرند و رضا می‌گوید: «این‌ها را تا وقتی من شهید نشدم، منتشر نکن.» آن روز او از دوستش می‌خواهد که به سبب سرمای هوا به خانه برگردند که دوستش می‌گوید: «مگر تو فاتح نیستی؟ نمی‌خواهی قله را فتح کنی؟!» رضا جواب می‌دهد: «ان‌شاءا… فتح قله شهادت.» چند ساعت پیش از شهادتش هم به هم‌رزمانش می‌گوید: «از من عکس بگیرید و بغلم کنید که دیگر مرا نمی‌بینید.»

۴

 به دانش بها می‌داد

راضیه، خواهر کوچک شهید است. او که دانشجوست، می‌گوید: ما هشت خواهر و برادریم که آقا رضا فرزند پنجم خانواده بود. مهربانی‌های داداشِ مهربانم را هرگز فراموش نمی‌کنم. برادرم همه فن حریف بود. هم‌زمان که دانش‌آموز بود، درس حوزه می‌خواند و بعد هم به دانشگاه رفت. از لحظاتش به‌خوبی استفاده می‌کرد. طراحی و نقاشی‌اش و تسلط او به فنون رایانه بی‌نظیر بود. به علم‌اندوزی بها می‌داد. خواهرم که در افغانستان دکتری جغرافیای سیاسی دارد و استاد دانشگاه است، با‌توجه‌به خطر حضور در سوریه، از او خواسته بود به افغانستان برود و در کار شایسته‌ای مانند تدریس با حقوق مناسب مشغول شود اما آقا‌رضا بی‌آنکه چیزی به ما بگوید، راه خودش را انتخاب کرده بود. همین چند وقت پیش من و مادر و یکی از برادرهایم به سوریه رفتیم تا از نزدیک محل شهادت برادر و مقرشان را ببینیم. آنجا درِ اتاق آقارضا را که به رویمان باز کردند، منظم و مرتب همه وسایل سر جای خودش بود. یکی از دوستانش برای ما تعریف می‌کرد که او با اینکه در اتاقش تخت داشته، همواره روی زمین می‌خوابیده است. برخی بچه‌ها هم با او در یک اتاق نمی‌خوابیده‌اند چون می‌گفتند برادرم آن‌ها را خیلی زود بیدار می‌کرده است.

اقدام پنهانی خیر‌خواهانه

راضیه بخشی، حرف‌هایش را این‌گونه دنبال می‌کند: یک هفته بعد‌از شهادتش، موسسه فرهنگی و هنری غدیر که اختصاص به افراد معلول دارد، تابلوی نقاشی زیبایی از آقا‌رضا را به‌همراه دسته‌گلی به خانه فرستادند. تازه فهمیدیم او به آنجا هم کمک و آمد‌و‌شدی داشته است.

لاله‌های سرخِ مزار

«در این چند ماه دلم برای پسرم خیلی تنگ شده است و در خلوت خودم بی‌تابی می‌کنم.» این را مادر رضا می‌گوید و می‌افزاید: اما دلم به این خوش است که در راه خدا جوانم را داده‌ام. هر زمان با او تماس می‌گرفتم که «مادر، بودن در آنجا خطرناک است، برگرد» می‌گفت: «مادر، جایم خوب است. خاطر جمع باشید.» یک بار که به مشهد آمد، دیدم پلاکی به گردنش انداخته است. به او گفتم: «مگر می‌خواهی شهید شوی؟ فوری آن را از گردنت در بیاور» که به خاطر من درآورد. پسرم عجیب عاشق و محب اهل بیت (ع) بود. گاهی که در همین خانه نقلی مان روزهای محرم مجلس روضه می گرفتم، او هم روضه خوان می‌شد. تنها جایی که برای اهل بیت (ع) می‌خواند، خانه خودمان بود. هفته پیش دو تا از هم رزمانش به دیدن ما آمدند و گفتند در محل شهادت او و ابوحامد، گل لاله سرخ روییده است.

 از من بگذرید …

سجاد با اشاره به وصیت برادر می گوید: از رضا وصیت نامه ای صوتی در حد پنج دقیقه داریم که در آن به سه نکته اشاره شده است؛ یکی اینکه اگر کسی می خواهد برای دفاع از حریم حرم به میدان برود، سعی کند وجدانش جلوتر از خودش برود و حتما اخلاص داشته باشد. برادرم همچنین از همه حلالیت طلبیده و نگران بوده مبادا شخصی از او کدورت و ناراحتی به دل داشته باشد. دیگر گفته او این است: «عزیزترین فرد در دنیا، مادرم مادرم مادرم است. مواظبش باشید.»

 افغانستانی‌هایی که عاشق ایران هستند

سجاد بخشی در پایان به نکته جالب توجهی اشاره می‌کند که شاید برخی از آن غافل باشند. او با تاکید‌بر عشق و علاقه خود و خانواده اش به ویژه شهید رضا بخشی به ایران می گوید: ایران مقر شیعیان جهان است. این را جهانیان خوب می‌دانند و برای همین است که دشمنان از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به آن فروگذار نمی کنند. از سویی به فرموده امام راحل (ره) «اسلام مرز ندارد» و شیعه، افغانستانی و ایرانی ندارد. همه یکی هستیم؛ چه در افغانستان باشیم و چه در ایران. دشمن می خواهد اعتقادات و برادری ما را از بین ببرد؛ پس لازم است که بیش از پیش با هم مهربان باشیم.

  • خدام السیدة زینب
  • ۰
  • ۰

جهاد و مقاومت » مدافعان حرم

در گفتوگو با یک رزمنده مدافع حرم افغانستانی مطرح شد؛

دانستنی هایی درباره افغان های مدافع حرم و لشکر فاطمیون

زمانی که برای اولین بار به حرم حضرت زینب (س) رفتم شاهد بودم که تا دویست متری حرم حضرت آمده بودند ساختمان های بلند مثل الک سوراخ سوراخ بودند در روزهای اول ابوحامد با 13 نفر در برابر تروریست ها مقاومت کردند.

به گزارش ـ مدافعان حرم ـ گروه جهاد و مقاومت » مدافعان حرم - تواضع، مظلومیت و غربت سه خصیصه مشترک رزمندگان مهاجری است که با عشق دفاع از حرم حضرت زینب (س) به مهاجرت دیگری دست زدند و چه زیبا مصداق واژه قرآنی مهاجران به سمت خدا را معنا کردند.

دانستنی‌هایی درباره افغان‌های مدافع حرم و لشکر فاطمیون

ابوعلی یکی از این مهاجران بی ادعاست که در حالی که چند روزی است از ناحیه پا و شکم در دفاع از حرم زینبی به شدت مجروح شده، با عصای دستی اش و به همراه همسر و تنها دخترش میهمان ما شد. در تمام طول مصاحبه لبخند رضایت از راهی که در آن حرکت می کند بر لب داشت حتی زمانی که از خاطرات تلخ و شیرین خود صحبت می کرد حلاوت زیارت حرم حضرت زینب (س) که بی بی صدایش می زند به خوبی در چهره او قابل مشاهده بود.

ابوعلی از عشق و علاقه رزمندگان تیپ فاطمیون برای دفاع از حرم حضرت زینب (س)، خاطرات ابوحامد فرمانده شهید فاطمیون، توطئه منافقان در میان رزمندگان مدافع، نحوه انجام عملیات ها با همکاری نیروهای مقاومت، دیدار با سردار سلیمانی، حقوق و مزایای مدافعان حرم و ترور مدافعان حرم در سوریه گفت، که مشروح ان در ذیل آمده است:

 لطفا معرفی اجمالی از خود داشته باشید و بفرمایید چند سال است که در ایران زندگی می کنید و چطور شد برای دفاع از حرم حضرت زینب (س)  تصمیم گرفتید به سوریه سفر کنید؟

حدود 5 سال است که از افغانستان  به ایران مهاجرت کردم . در این مدت به عنوان کارگر روز مزد امرار معاش کرده و به همراه خانواده ام زندگی می کنم.  از طریق دوستانی که داشتم با حال و هوای سوریه آشنا شدم حدود یک هفته بود که  خواب حرم بی بی حضرت زینب (س) را می دیدیدم  با همسرم مشورت کردم، ایشان اول راضی نبود گفت نرو ولی من اصرار به رفتن کردم .سرانجام عازم سوریه شدم  در سری اول اعزام حدود یک ماه در سوریه بودم و در دو عملیات شرکت کردم وقتی برای بار اول به زیارت حرم خانم رفتم حال و هوای عجیبی داشتم و اشک از چشمانمانم سرازیر بود.

در مورد نحوه اعزامتان بگویید چگونه به سوریه اعزام می شوید؟

ابتدا ثبت نام می کنیم  و منتظر می شویم تا مارا صدا کنند پس از آن یک روز را مشخص می کنند و به پادگانی میرویم و پس از آن  تقسیم بندی شده و بین 25 تا 35 روز نیروها، آموزش می بینند چرا که واقعا جنگ در سوریه شدید است .

دانستنی‌هایی درباره افغان‌های مدافع حرم و لشکر فاطمیون

نحوه مشارکت گروه های مختلف مقاومت در  انجام عملیات در سوریه  در مبارزه با تروریست ها چگونه است؟ از لحاظ تجهیزات نظامی در چه وضعیتی قرار دارید؟

موقعی که عملیات می شود همه گروه های مقاومت اعم از فاطمیون، زینبیون و حزب الله در هماهنگی با یکدیگر هستند .

*** روز های اول نبرد سوریه ابوحامد با 13 نفر از حرم بی بی دفاع می کرد

می توانید بگویید در حال حاضر چقدر از مناطق سوریه دست داعش است؟

زمانی که برای اول بار به حرم حضرت زینب (س) رفتم شاهد بودم که تا دویست متری حرم حضرت آمده بودند ساختمان های بلند مثل الک سوراخ سوراخ بودند در روزهای اول  ابوحامد با 13 نفر در برابر تروریست ها مقاومت کردند تا نیروهای حزب  الله می آیند اگر ابوحامد نبود حرم خانم خراب کرده بودند تا تجهیزات می رسد. اما امروز وضعیت خوب است و در حال پیشروی هستیم.

در حال حاضر در کدام مناطق بیشتر حضور دارید؟

بچه های فاطمیون همه جا حضور دارند در اطراف حرم حضرت زینب (س) و مناطق دیگر در حال حاضر تعداد بچه های فاطمیون افزایش پیدا کرده  اول گروهان بودیم  بعد تیپ  و بعد به  لشکر رسیدیم به طوری که الان چندین هزار نفر هستیم ما به طور تقسیم بندی شده در سوریه می جنگیم  با برادران زینبیون در ارتباط هستیم. به هنگام عملیات با هم هستیم یا ما وسطیم یا حزب الله سمت چپ و این روند متغیر است .

دانستنی‌هایی درباره افغان‌های مدافع حرم و لشکر فاطمیون

*** نیروهای نفوذی در عملیات ها شناسایی می شوند

آیا نیروی نفوذی میان گروه های مقاومت دیده شده؟

در عملیاتی که شرکت کرده بودم عملیات ما توسط یکی از جاسوس ها لو رفت، ما به یک نفر مشکوک شدیم؛ چراکه هر وقت که گوشی اش قطع می شد خمپاره ای می آمد  حدود 50 متری ما یا اس ام اس یا زنگ های پی در پی برای او می آمد و گرای ما را می داد ما او را دست اطلاعات دادیم .

 سال گذشته تعدادی از منافقان 13 نفر از مجروحان را در بیمارستان سوریه کشتند زمانی که بچه ها فهمیده بودند آنها نفوذی هستند چون برخورد آنها با ما مشخص است و علاقه ای به ما ندارند.

*** ابوحامد باهوش و شجاع بود و مدیریت خوبی در عملیات ها داشت

درباره آشناییتان با شهید ابوحامد بگویید ایشان چه ویژگی هایی داشتند؟

من حدود  دو ساعت  با ابو حامد ملاقات داشتم او برای ما یک برادر و یا  یک پدر بود خاطره ای از  سیلی زدن یک  پسر به ابوحامد دارم اما او رزمنده را  ناز کرد و به او بوسه می زد و می گفت مرد دلاوری به من سیلی زده همواره اهل گذشت بود.  

زمانی که بچه ها شهید می شدند خودش می رفت  و آنها را بر می گرداند یک بار 500 متر طناب گرفت  و 13 یا 14 شهیدمان را از 300 متری دشمن آورد.

خاطره دیگری که از او دارم این است که یکبار سر غذا بودیم سربازی گفت هنوز گرسنه ام  ابوحامد غذای خودش را  آورد و به او داد پسر شرمنده شد من در طول 26 سال زندگی ام مانند او را ندیده ام.

کسی می گفت دو تا از بچه ها دعوا کرده بودند، رفته بود بین آنها گفته بود من و بزنید ولی با هم دعوا نکنید دو پسر خجالت کشیده بودند و وقتی شهید شد بچه ها خیلی ناراحت بودند.

او باهوش بود و مدیریت و برنامه ریزی خوبی در عملیات ها  داشت. در سری اول اعزام  ده روزی آموزش دیده بودیم  و رفتیم عملیات بود ، عملیات شروع کردیم ابوحامد گفت اگر من شهید شدم من حلال کنید بچه ها گریه گردند عملیات ساعت 9 صبح شروع شد تا ده ادامه پیدا کرد و بعد از عملیات دو نیمه شب  مجددا برای شناسایی رفت ، دو تا تپه  در منطقه دشمن بود که گرفتنش سخت بود چون  تپه ها با بتن درست شده بودند و  حتی با موشک و خمپاره از بین نمی رفتند و از طرف دیگر چند راه در رو داشت ابوحامد گفت  امشب ساعت 11 با بیست نفر میرویم و تپه ها را می گیریم آنها رفتند و موفق هم شدند.

فردا صبح عملیات شروع شد 150 تانک بودیم ، هر تانک 43 گلوله داشت که زدیم همزمان توپخانه هم زد تپه دوم را می خواستیم بگیریم و بالاخره  تپه دوم را  گرفتیم ابوحامد گفت من  و فاتح بالای تپه می رویم از مرکز  بیسیم زدند که فاتح و ابو حامد نروند بالای تپه دوم اما آنها اصرار کردند بروند  دشمن که گرای سنگرشان را داشتند با خمپاره آن منطقه را زد و هردو آنها به شهادت رسیدند .

دانستنی‌هایی درباره افغان‌های مدافع حرم و لشکر فاطمیون

*** تقاضای ابوحامد از رهبری در وصیت نامه اش

شنیده بودم در گفت و گو ی صمیمانه ای که بین سردار سلیمانی و ابوحامد ردو بدل شده بود سردار سلیمانی به ابوحامد گفته بود شما در فرماندهی اول هستید و ابوحامد به سردار گفته بود شما اولید و هردو در این گفت و گو مزاح کرده بودند.

 در زمان شهادت ابوحامد من سمت مرز اسراییل منطقه دیر الحدث بودم که الان دست نیروهای مقاومت است.

ابو حامد در وصیت نامه اش از مقام معظم رهبری  خواسته بود فاطمیون را مجهز کنند و بچه های فاطمیون را  معرفی کنند خوشبختانه بچه های فاطمیون از طریق تلوزیون ایران معرفی شدند.

ابوحامد خیلی متواضع بود در میان ده ها رزمنده نمی فهمیدی او فرمانده است او متواضع مانند یک سرباز بود در آغاز بحران سوریه زمانی که تروریست ها در 200 متری حرم حضرت زینب (س) بودند  ابوحامد با 13 نفر به سوریه رفته بود  و از حرم خانم به دفاع پرداخته بودند.

درباره نحوه مجروحیتتان بگویید؟

در عملیات به عنوان راننده تانک حضور داشتم در عملیات و در رویارویی بادشمن با موشک ما را زدند عقب تانک رفته بود  و من از ناحیه پا مجروح شدم. معمولا سه نفر باید داخل تانک باشد و باید همه چیز را بدانی که اگر آن دونفر دیگر مجروح شدن بتوانی هم رانندگی کنی، هم گلوله گذاری و شلیک را انجام دهی.

عملیات  در منطقه ایزره بود عملیات به نظر من خیلی خوب پیشرفت نداشت، سه شب در این عملیات شرکت کردم  روز آخر 4 صبح بود  بردیزل از نیروهای فاطمیون آمد تاخاکریز درست کند، خمپاره می زدند با موشک آنها  50 متر فاصله داشتیم  بیسیم آمد برویم جلو یک کیلومتری دشمن بودیم، خا کریز نداشتیم  به طرف  باغ زیتون رفتیم 25 گلوله زدیم و تعداد زیادی از آن عمل نکرد . اگر گلوله ها عمل می کردند شاید اینقدر اسیر نمی دادیم  .

در ادامه عملیات دهلیز تانک را باز کردند دو دوستم از ناحیه صورت مجروح شدند من با یا علی و یا ابولفضل خودم را از تانک بیرون انداختم تانک در سرازیری به سمت دشمن می رفت و انها عقب نشینی کردند و حدود 3 یا چهار هزار نفر نجات پیدا کردند.عملیات ما لو رفته بود حدود 30 نفر از نیروهای ما اسیر شدند .

بیشتر با چه گروه هایی می جنگیدید و از آخرین اخباری که از طریق دوستانتان دارید اوضاع الان چطور است؟

با جبهه النصره و داعش می جنگیم در حال حاضر وضعیت سوریه از نظر میدانی خوب است و الحمدالله پیشرفت داشتیم.

*** مناطق آزادشده را دست فاطمیون ، حزب الله و رزمندگان سوریه می سپاریم

زمانی که  نیروهای فاطمیون منطقه ای را  آزاد  می کنند آنجا را به چه افرادی تحویل می دهند؟

 الان هر کجا را می گیریم همه تجهیزات را برمی داریم و 100 نفر از بچه های فاطمیون را آنجا می گزاریم و 100 نفر از حزب الله لبنان و از بچه های بسیج سوریه نیز تعدادی حضور می یابند .

نحوه اجتماع تروریست ها در سوریه  چگونه است آیا هماهنگی میان آنها وجود دارد؟

 تروریست ها در بخش های مختلف سوریه هستند شامل داعش، جبهه النصره قبلا با یکدیگر می جنگیدند، ما در حال حاضر عقبه تروریست ها را قیچی کردیم داعش در حلب و مرز ترکیه است و از آنجا نمی تواند جلو بیاید .

جبهه النصره طرف مرز اسراییل است و از رژیم صهیونیستی کمک می گیرد انها در مقایسه با داعش دارای تجهیزات پیشرفته ای هستند،  داعش موشک حرارتی و کورنت ندارد اما جبهه النصره این تجهیزات را دارد .

*** خوی وحشی گری در همه تروریستها / فاطمیون و زینبیون را قطعه قطعه می کنند

در خصوص جنایات تروریست ها بگویید کدام یک از آنها قساوت بیشتری دارند و شما در برابر اسیرانی که از آنها می گیرید چه واکنشی نشان می دهید؟

گروه های تکفیری و حشی اند و بویی از انسانیت ندارند خوی وحشی گری در همه آنها است در اوایل بحران سوریه  گروه های تروریستی با یکدیگر اختلاف داشتند با پیشرفت مقاومت  الان هرسه گروه تروریستی با هم هستند اگر تروریست ها هریک از گروه های مقاومت را بگیرند با ما مثل گوسفند گوشت قصابی رفتار می کنند. اما زمانی که از نیروهای سوریه  کسی را می گیرند دستش را می بندند و یک گلوله از پشت به سرش می زنند.

اما زمانی که ما اسیری از تروریست ها می گیریم تحویل فرماندهانمان می دهیم و اطلاعات ازآنها می گیرند.

تاکنون سردار حاج قاسم سلیمانی را  در سوریه دیده اید برخورد ایشان چگونه است؟

من یک بار سردار سلیمانی  را دیدم، شاید بیش از یک بار هم بوده اما ایشان شناسایی نمی شود، زمانی که ابوحامد شهید شده بود ایشان آمده بودند . برای ابوحامد  مراسم گرفتند ایشان هم آمده بودند یکی از نیروهای سوریه  در اینترنت دیده بود  هرکسی سردار را زنده تحویل بدهد 25 هزار یورو می تواند دریافت کند ، بعدها فرمانده سرباز سوری از طریق اینترنت گفت و گویی با سردار انجام می دهد و سردار می گوید زمانی که در غذاخوری داشتیم غذا می خوردیم تو اول تعارف کردی که من غذا خوردن را شروع کنم من جلوی تونشسته بودم و متوجه نشدی سردار گفته بود من یک ماه داخل منطقه شما بودم چرا من را نتوانستید بگیرید.

در عملیات ها همدیگر را برادر می دانیم و وحدت میان سه گروه فاطمیون زینبیون و حزب الله است.

در حال حاضر فاصله تروریست ها از حرم حضرت زینب (س) چقدر است؟

در حال حاضر تروریست ها از حرم حضرت زینب (س) حدود 10  کیلومتر فاصله دارند. در ابتدا که به سوریه رفته بودیم تروریست ها در اطراف حرم حضرت رقیه (س) بودند اما فاطمیون رفتند و ظرف مدت 20 روز آنها از آنجا بیرون کردند.

دانستنی‌هایی درباره افغان‌های مدافع حرم و لشکر فاطمیون

شما از نزدیک شاهد جنایات تروریست ها بودید رفتار گروه های مختلف تروریستی با مدافعان حرم چگونه است؟

از همکاران خودمان اسیر شده بودند و اینترنت پخش کرده بود زمانی که رزمندگان زینبیون ، فاطمیون وحزب  الله اسیر می شوند آنها  از دست شروع می کندد و ساتور می زنند و قطعه قطعه می کنند حتی زمانی که روستاها را می گیرند همه را جمع می کنند واز بچه سه روزه گرفته تا پیرمرد 70 ساله را مانند گوسفند می کشند.

آیا در جنگ های مقاومت علیه طالبان در افغانستان حضور داشتید و چه شباهت هایی میان طالبان و داعش وجود دارد؟

من در آن زمان یک نوجوان 13 یا 14 ساله بودم، در آن زمان فرماندهی داشتیم به نام صداقت دو سه روزی  برای انها مهمات می بردم و آنها با طالبان می جنگیدند. داعش از کجا پیدا شده همان طالبان است تصاویر جنایات داعش و طالبان یکی است فیلم های جنایت داعش این است که  کله رزمندگان را می برند و مثل  توپ با آن  بازی می کنند هردو داعش و طالبان از طرف امریکا و اسراییل حمایت می شوند زمانی که داعش وجود نداشت طالبان در افغانستان جنایت می کرد بچه ها  را زنده زنده پوست می کندند .

به نظر شما گروه های تروریستی از چه طریقی حمایت می شوند؟

جبهه النصره از طرف اسراییل حمایت می شود داعش سمت مرز ترکیه است  با قیچی شدن نیروها نمی توانند جلو بیایند ما سمت مرز اسراییل موشک حرارتی کورنت را می‌بینیم که مال اسراییل است، سمت اردن تجهیزات  اردن را می بینیم یک وقت یکی از  تک تیراندازهای انها که  زن بود را  اسیر کردیم  اهل  اردن بود گفته بود  من 140 نفر از فاطمیون را کشتم من و بکشید تا ظهر بروم صبحانه را در بهشت بخورم اینقدر انها را شستشوی فکری کردند که اینطور حرف می زنند بچه ها گفتند، اول اطلاعات بده  تا ما تو را به موقع برای ناهار بفرستیم .

آیا با بچه های زینبیون در ارتباط هستید؟

در عملیات با بچه های زینبیون ارتباط داریم حدود 2 هزار نفرند  رزمندگان خوب و آماده ای هستند.

شما مدتی در افغانستان زندگی کردید بعد به ایران آمدید و در واقع اینجا نیز غریب بودید کمتر کسی شما را می شناخت ممکن است گاهی اوقات از مردم ما هم گله هایی داشته باشید. نظرتان را درباره این غربت بگویید؟

 من در ایران جایی کارمی کردم  حقوقم را ندادند و به من توهین نیز  کردند وقتی صحبت از خدا و امام رضا (ع) کردم گفت من اصلا اینها را قبول ندارم همه جا خوب و بد هست.همان زمانی که کسی من را اذیت می کرد کسانی هم بودند که از من عذر خواهی می کردند و رفتارشان خوب بود.

همانطوری که می دانید رهبری دستور دادند شهدای فاطمیون همچون شهدای خودمان تشییع کنید و مقدمات تحصیل برای افغانستانی های مقیم ایران فراهم شود نظرتان چیست؟

ما خوشحالیم از توجه و عنایت مقام معظم رهبری در این باره و همچنین سایر عنایاتی که درباره رزمندگان مدافع حرم دارند.

ارزو دارم بچه های فاطمیون  پیشرفت کنند  وبتوانند  افغانستان را نیز آزاد کنند . ما در افغانستان عکس امام و رهبری را در خانه های خود داریم و حضرت آقا را  رهبر خود می دانیم همانطور که رهبری اشاره کرده بودند کشورهای فارسی زبان مسلمان مرز ندارند وهمچنین  رهبری  فرمودند ایران خانه برادران افغانستانی است و من نیز این را قبول دارم خیلی از ایرانی ها در حق ما خوبی کردند.

آیا خاطراتی از دوستان خود در سوریه دارید؟

 رزمندگان در نزدیکی های عملیات صورت هم را می بوسند و می گویند چقدر چهره ات  روشن شده  و شهید می شوی . گاهی اوقات جشن می گیریم  برای بچه هایی که سالم باشند و زخمی نشده باشند برای او جشن پتو می گیریم.

دشمنی اصلی دشمنان و تروریست ها متوجه چه کسانی است؟

 تروریست ها داعش و جبهه النصره با فرماندهان فاطمیون دشمنی ویژه ای دارند،  معمولا فرماندهان فاطمیون را از ناحیه پا با قناسه می زنند تا اسیر کنند.

*** ترور مدافعان حرم در سوریه و مناطق دیگر واقعیت دارد

 آیا تاکنون اخباری از ترور مدافعان حرم را شنیدید و این اقدام واقعیت دارد؟

بله در اوایل سال گذشته سه اتوبوس حدود 120 نفر از رزمندگان فاطمیون توسط راننده عرب سوری ربوده می شود و انها را تحویل داعش می دهند و ابوحامد بسیار از این اقدام ناراحت می شوند.

همچنین اگر عکس ما پخش شود دولت افغانستان برای ما جریمه و زندانی می برند ، چون برای اعزام رزمندگان افغانستانی  به سوریه مخالف است.

ابوعلی رزمنده مدافع حرم افغانستانی در پایان این گفت و گوی صمیمانه گفت: در حال حاضر تعداد نیروهای لشگرفاطمیون به 20 هزار نفر می رسد امیدوارم به زودی جراحتی که در بدن دارم بهبود یابد و برای دفاع از حرم بی بی زینب (س) به سوریه بروم.

  • خدام السیدة زینب

مدافعون - مدافعان حرم

مدافعان حرم

مدافعون