جهاد و مقاومت » مدافعان حرم
سوری ها گفتند «فاطمیون» نباشند عملیات نمی کنیم
به گزارش ـ مدافعان حرم ـ ساکن مشهد و از مهاجرین افغانستانی است. وقتی از او درباره سرود ملی افغانستان سؤال می کنم چیز زیادی بهخاطر نمی آورد، اما خود را افغانستانی میداند. با وجود سالها زندگی در مشهد و با اینکه صحبتهایش آهنگی از لهجه شیرین مشهدی دارد، اما یکی از هزاران افغانستانی ساکن در ایران است که نامش با کشور آبا و اجدادیش پیوند خورده است و حالا هم جزوی از لشکر فاطمیون در کنار برادران خود در سوریه به دفاع از حرم حضرت زینب آمده است.
در زیر گفت وگو با این رزمنده ی لشکر فاطمیون را میخوانیم.
زمانی که جنگ داخلی سوریه آغاز شد ما و یکسری از نیروهای افغانستانی که در جنگ ایران و عراق حضور داشتند و به "مهاجر" معروف بودند و قسمتی از سپاه محمد (ص) که در جنگ افغانستان فعالیت و داخل ایران زندگی می کردند دست به دست هم دادند و یکدیگر را پیدا کردند. جلسات دعای خانگی راه انداختند و در این بین با یکدیگر ارتباط برقرار کردند. با رایزنی هایی که انجام شد اعلام کردند که می خواهند در دفاع از حرم شرکت کنند.
به محض شروع جنگ سوریه استارت کار زده شد و با مقامات تماس گرفتند و قرار شد تا ۱۰ نفر از مهاجرین به سوره بروند. هسته اول ۲۵ نفر بود، ولی موافقت اولیه با ۱۰ نفر انجام شد. گفته شد این ۱۰ نفر بروند تا ببینیم اصلاً می توان آنجا بمانند و شرایط را تحمل کنند. ابتدای سال ۹۲، ۱۰ نفر برای اعزام آماده شدند. آن زمان اجلاسی هم به نام وحدت شامل علمای اهل تسنن و تشیع در تهران برگزار شد که به خاطر این برنامه اعزام کمی با تأخیر انجام شد.
گروه نخستی که قرار بود ۱۰ نفر، باشد ۲۲ نفر شدند. ابوحامد، عظیم واعظی و رضا اسماعیلی جزو گروه ۱۰ نفره بودند. قرار بر این شد تا آموزش هایی ببینندٔ بعد به سوریه بروند؛ اما فرصت نشد و بدون آموزش رفتند. البته بعضیها تجربه حضور در را جنگ داشتند، ولی به مرور زمان آموزشها را از یاد برده بودند.
فاطمیون روحیه ی جیش الوطنی های سوری بودند
بچه مدرسه ایِ گروه، رضا اسماعیلی بود که اولین ذبیح فاطمیون لقب گرفت. اولین شهید هم عظیم واعظی و امیر مرادی بودند که در کلیپ ها صحنه شهادتشان به نمایش درآمده است. این ۲ جزو اولین شهدا بودند. اتفاقاً در همان عملیاتی که این ۲ شهید شدند دفاع جانانه ای کردیم. ۱۰ نفر از فاطمیون در کنار حدود ۲۰ تا ۳۰ نفر از نیروهای جیش سوری حضور داشتند و از سنگرهای خیبر یک تا خیبر ۹ عراقی ها و کتائب سیدالشهدا عملیات را پوشش می دادند. منتهی بقیه سنگرها سقوط میکند و فقط سنگر فاطمیون می ماند که یکی ۲ نفر شهید و سه نفری هم زخمی می دهند و در مجموع پنج نفر از نیروهای فاطمیون بیشتر باقی نمی مانند. همان چند نفر، شهدا را یک گوشهای گذاشتند اسلحهها را برداشتند و شروع کردند به تیراندازی به طرف دشمن، نیروهای ما که تیراندازی میکردند دشمن هم کم نمی آورد مدام تیرها بین ما و دشمن ردوبدل میشد.
نیروهای دفاع وطنی سوریه اول فقط به نیروهای فاطمیون نگاه میکردند، بعد آنها هم شروع به دفاع میکنند. واقعاً وجود نیروهای فاطمیون در روحیه جیش الوطنی ها تأثیر داشت.
زمانی که فاطمیون به منطقه ملیحه سوریه رفتند، ابتدای کار نیروهای دفاع وطنی بود و بسیاری از مواقع می ترسیدند. ولی وقتی فاطمیون را دیدند روحیه گرفتند و ترسشان ریخت.
اگر فاطمیون نباشند عملیات نمی کنیم
در عملیات «ملاح» پیش بینی شده بود که عملیات نفوذی است و باید حدود ۱۲ کیلومتر به عمق دشمن نفوذ کرده و بعد از رد شدن اقدامات ویژه ای را انجام دهیم. برای همین گفته بودند باید نیروهای ویژه این عملیات را انجام دهند. با خودمان گفتیم آخر ما کار ویژه بلد نیستیم؛ اکثر این بچه ها از سر کار گچ کاری و بنایی به اینجا آمده اند نیروی ویژه نداریم. با این حال گفتند اگر نیروهای فاطمیون نباشند اصلاً روی این عملیات حساب نمی کنیم.
با همه این صحبت ها، نیروها ۶ کیلومتر داخل شدند و خط اول را باز کردند، ولی مسائلی پیش آمد که محاسبه نشده و امکانات زرهی و آتش پشتیبانی فراهم نشده بود. دشمن در محدوده آتش سنگینی ریخت و نتیجه این شد که با دادن ۲۹ شهید و اسیر و مفقود ازآنجا عقب نشینی کردیم.
شهید مدافع حرمی که شهادتش را از قبل می دانست / خبر سوریه رفتن را مادر به او داد
شهید اسماعیل حیدری از مدافعان حرم ایرانی و مهدی باغبانی مستندساز ایرانی در تل عزان شهید شدند. در بازپس گیری این منطقه ما ۲ شهید بیشتر ندادیم و تنها چند نفر هم زخمی شدند، ولی برای تثبیتش ۸ شهید دیگر تقدیم کردیم؛ چون دشمن عملیات سنگینی کرد.
شهید هادی باغبانی
یکی از آن شهدا برای ابوحامد تعریف میکرد که قبلاً طی حادثهای در کما رفته بود و ماجرایی همچون سیاحت غرب برایش اتفاق میافتد. تعریف میکرد که با شهید هادی باغبانی گشتوگذار میکردند بهجایی میرسند و شهدایی را میبینند که یک سر و گردن از شهدای دیگر بالاتر ایستادهاند و افتخار هم میکردند. میپرسند اینها چه کسانی هستند؟ میگویند اینها شهدای شعبانیه هستند که در ماه شعبان شهید میشوند و رو میکند به هادی و میگویند تو هم در ماه شعبان شهید میشوی. اتفاقا خود این شهید میدانست در ماه شعبان شهید میشود و با شوقوذوق تعریف میکرد که می دانم اصلا خدا این فرصت را به من داده تا برگردم کارهای نیمهتمام را انجام دهم. فیلم صحبتهای این شهید هم موجود است و آن را داریم.
ماجرای بعدی هم از لطف اهل بیت (ع) هم مربوط به یکی از دوستان است یواشکی رفته بود سوریه و به خانواده گفته بود در عسلویه کار می کنم. چند روز قبل عملیات زنگ زده بود به خانه مادرش با نگرانی پرسیده بود کجایی تو؟ گفته بود جنوب دارم کار می کنم، چه طور مگه؟ گفته بود تو جنوب نیستی من دیشب خواب دیدم روی یک تپه امام حسین ایستاده است و شما را صدا می زند که بیایید. من تو را بین آنها دیدم. این مسائل را بچه ها دیده و شنیده بودند.
سحرهای ابوحامد
یک بار به دلایلی در سوریه مجبور شده بودیم روی پشت بام مدرسه ای بخوابیم. صبح بلند شدم دیدم ابوحامد گوشه ای نشسته. صبح سردی بود باد هم میآمد من زیر سه تا پتو داشتم یخ می کردم. دیدم ابوحامد مثل هر صبح بعد از نماز صبح قرآنش را خوانده و چون روی پشت بوم آنتن می داد اینترنت گوشی را فعال می کرد به خانواده پیام می داد و اخبار روز را چک میکرد و بقیه روز را به دیگر کارهایش می رسید.
بازگشت شهدای فاطمیون نشان داد سیاستهای مسئولان در قبال مهاجران افغان اشتباه بوده است
پیکرهای شهید سید حسین حسینی و شهید محمود کلانی که به ایران برگشت یکی از سرداران آمده بود سفارش کرده بود که تحقیق کنند قرار است این شهدا بیایند چه اتفاقی میافتد. همه مسئولان نگران بودند که اگر مهاجرین بفهمند ممکن است شورش کنند و عکسالعمل نشان بدهند. بعد که شهدا آمدند و مراسم برگزار شد دیدند اتفاقی نیفتاد.
حتی اوایل مردد بودند که روی دیوار کاغذ ترحیم بزنند یا نه و بگویند که مثلاً این فرد در سوریه به شهادت رسیده. خود خانواده شهدا اولین حرکت را کردند و روی شهدا اسم مدافع حرم گذاشتند. بعد که دیدند مهاجران واکنشهای منفی به این قضیه ندارند به این نتیجه رسیدند افکاری که برخی دوستان نسبت به مهاجران افغان دارند اشتباه است. دیدگاه برخی در این باره غلط بوده.
با موجی که ایجاد شد خود لشکر فاطمیون شهادت داد که برداشتها و سیاست گذاری ها در قبال افغانستان و تشییع افغانستان اشتباه بوده. تشیع افغانستان کم تر از تشیع حزب الله نیست بلکه توانایی هایی دارد که دیگران ندارند.
وزارت خارجه یک برداشت دارد جای دیگر برداشتی دیگر که در تناقض باهم است و خلاصه آنکه مهاجرین در ایران بدون هیچ ادعایی زندگی می کنند و پای همه ارزش ها ایستاده اند.